روی درخت توت بزرگ وسط باغ ، هر سال تعداد زیادی شب پره و پروانه تخم ریزی می کردند. کرم های کوچک وقتی از تخم خارج می شدند ، از برگ های تازه ی درخت توت می خوردند و بزرگ می شدند و بعد از مدتی هزاران پروانه در روز و هزاران شب پره در شب از درخت توت پر می کشیدند و می رفتند. یکی از آن سال ها ، پروانه و شب پره ای در کنار هم تخم ریزی کردند و کرم های آن ها با هم از تخم خارج شدند. دو کرم کوچک با یکدیگر دوستان خوبی بودند. آن ها هر روز هنگام خوردن برگ های ترد و تازه ی توت با یکدیگر مسابقه می گذاشتند و هر روز بزرگ و بزرگتر می شدند.
دیگر زمان آن رسیده بود که هر کدام به دور خود پیله ببندند و به خواب کوتاه مدتی رفته و دوران رشد خود را سپری کنند. کرم ابریشم هر چه سعی کرد نتوانست پیله ای بتند. دوستش شاهد تلاش کرم ابریشم بود ولی کاری نمی توانست انجام دهد.
کرم ابریشم تا غروب آفتاب تلاش کرد وخسته نگاهی به دوستش کرد و گفت : من هیچ تاری برای تنیدن ندارم. کرم شب پره با مهربانی گفت : تو الآن خسته ای من اطمینان دارم که صبح فردا تار زیبایی خواهی تنید.
کرم ابریشم نگاهی به دور و برش انداخت و دوستانش را دید که همگی در پیله های خود به خواب رفته بودند تا پس از مدتی به پروانه های زیبا تبدیل شوند. آهی کشید و چشم هایش را بست. کرم شب پره تا صبح هر چه تار داشت به دور کرم ابریشم تنید و صبح برای آخرین بار اولین اشعه ی خورشید را دید و برای همیشه چشم هایش را بست . در آخرین لحظات به این فکر می کرد که دوستش به پروانه ای زیبا تبدیل خواهد شد ولی او شب پره ای است با عمری کوتاه.
منبع : مجله اتفاق نو
سلام
متن زیبا و ناراحت کننده ای بود
ولی باید از این داستان درس گرفت
جالب بود
از این که اومدی خیلی ممنون
خیلی خوبی
سلام
مطلب خیلی قشنگی بود.
ای کاش همه دوستی ها مثل دوستی این ۲ تا کرم باشه!
دوستی که حاظره به خاطر دوست دیگه از خودش هم بگذره ، خیلی قشنگه ها!
سلام
امیدوارم عمرت طویل و زندگی پر از شور و نشاط داشته باشی .
خوب!ظاهرا به این می گویند ایثار.اینطور نیست؟
شما چی آیا خاظر هستی چنین ایثاری بکنی؟
من؟
نه من این توان را ندارم
شادیت آرزوست آمین
سلام .
خیلی جالب بود .
ممنون که به من سر زدی .
آی دیتو اد کردم .
بای بای .
آخی ...
حالا هی می گن .. این حشرات دل ندارن ...
موفق باشی
سلام دوست جونم
این داستان و خوندم
تکراری بود...
راستی جوابت و بیا زیر نظری که گذاشتی بخون
بای
سلام
خوبی ؟؟؟ عجب قطعه ی ادبی نوشتی !!!!
پروانه پروانه هنگامه هنگامه !!!
میگم چرا نمی آی پس تو وبلار مشخصاتت رو بدی تا لینکت رو بزارم ؟؟؟
بیووووووووو دیگه !!!
دوستت الهه هم اومده مشخصاتش رو داده .
زود بیا /
م ن ط ز ر م
اگه زحمتی نیست لینک وبلار هم تو وبلاگت بزار.
م ر س ی
ب ا ی
اول
سلام دوست من
مطلب زیبایی بود
لذت بردم از خوندنش
شنام
بیچاره شب پره
پروانه هم نشد که دور شمع بگرده
جالب بود
سبک نوشتن رو تغییر دادید!!
منظورم انتخاب داستان بود
همیشه در اوج باشید
سلام افسانه جون خوبی عزیزم کجایی نیستی کم پیدا شدی تو هم
منم آپم دوست داشتی بیا
سلام خانومی خسته نباشی
وبلاگ زیبایی داشتید درست مثل الهه باران / شرمنده که بی دعوت اومدم راستش وبلاگ الهه باران بودم هوس کردم یه سر هم به دوستان باران بزنم / مثل اینکه یه جوراییی با الهه خانوم همسوو هم فکرید / حتما می پرسی چه جوری چون این که نوشته های شما با الهه باران از نظر محتوا و ... خیلی به هم شبیه است و قالب وبتان
شاد باشی
خوشحال می شم یه سر همبه کلبه حقیر بزنی
سلام.
خوبی؟
واقعا زیبا بود.
دوستان واقعی واسه دوستیشون همه چیزو فدا می کنن.حتی خودشون رو.
آپ هم به روی چشم.الان خیلی گرفتارم ولی احتمالا جمعه یا شنبه آپ می کنم.
بخاطر گل روی تو.
تا بعد.
کاش آدما هم یکم گذشت داشتن نه این که باسه بودن خودشون بقیه رو نابود کنن
سلام
خوبی
من هستم
مادر نزاییده که بخواد کسی منو بدزده
(خنده) (خنده) (خنده) (خنده) (خنده)
خوبی تو؟
تو کجایی ؟
پیدات نیست
به ما سر بزن
سلام
ممنونم که اومدی.
با تاخیر یک سالگی وبلاگتون مبارک
متن زیبایی بود . دوستی خوبی رو به تصویر کشیدین.
موفق باشین.
سلام
من آپ شدم
اونم از هتل کالیفرنیا![نیشخند]
یه سری به ما بزن[گل]
سلام
خوبی افسانه جون؟
می گم لوگوی وبلاگت و گذاشتم تو وبلاگ عکسم...بازم بگو دوستم بده و هیچ کاری برام نمی کنه!...
خداحافظ برای همیشه
راستش هر چی سعی کردم پست نظرات بالا رو دوباره باز کنم ، نمی شد یعنی باز میشد ولی این قسمت که توش نظر می نویسیم رو نداشت!
اینم اون ۲ تا متن:
خدایا به من یک شب "آرام" عطا کن
و به من آرامش بده
چون که خسته ام و به خواب نیاز دارم.
در تاریکی شب ،
از من با عشق مراقبت کن
و بگذار مانند فرزندی که
در آغوش مادر "آرام" می گیرد ،
در تو بیاسایم.
خـــــدایــــــــــــــــــا من فقط به تو توکل می کنم.
آمیـــــــــــــن
خدایا من تو را می خوانم
و تو در صبحگاه به من گوش می دهی.
و من در صبحگاه منتظر و هوشیار ،
دعایم را به تو عرضه می کنم...
خدایا من قلبم را به درگاه تو بالا می فرستم،
تا برای این روز تحکیم یابد.
خدایا در هر کاری که می کنم با من باش
و مرا در همه راه ها راهنما باش .
امروز کمی سختی تحمل خواهم کرد
و آزمایش های در سر راهم است،
پس ، ای خدا ، منتظر کمک تو می مانم،
مبادا که بلغزم و نزول کنم.
آمیـــــــــــــن
موفق باشی.
سلام عزیزم.من خیلی میام اینجا اما تو دیر به دیر آپ میکنی.خوبی.عباداتت قبول.برای ما هم خیلی دعا کن.اگه اجازه بدی میخوام لینکت کنم.یا علی